خب همش از شرلوک و موریارتی نوشتیم چطوره یکم از پوارو بگیم؟ البته ایشون اصلا قابل مقایسه با شرلوک نیستند!ولی به هر حال اگاتا کریستی نویسنده ی این کاراگاه از معروف ترین نویسندگان زن است. نمی دانم شما رمان هایش را خوندین یا نه اما از نظر من بسیار طولانی و خسته کننده هستند! در نگاه دیگر حتی خود کریستی هم تایید کرده کتاب هایش تقلیدی از داستان های شرلوک است و انوقت می توان مشاهده کرد در کتاب هایش از شرلوک و واتسن به وفور سخن گفته و حتی به تمسخر گرفته این از نظر من غیر قابل قبول است و کاش ان زمان مرحوم کانن دویل زنده بود یه کم ایشونو سرزنش می کرد! همین طور که گفتم کتاب هایشان به جز چند مورد (مثل ده بچه زنگی) ارزش وقت گذاشتن ندارد!اما فیلم ها واقتباس های ساخته شده عالی هستند یعنی به شدت سرگرم کننده و جذاب ! نمی دانم انگار با مغز ادم بازی می کنند.خب هرچند هنوز به پای اقتباس های شرلوک نمی رسند! ولی انگار شاهکار در کتاب صورت گرفته! بازیگرانی چون آلبر فینی، پیتر یوستینف و دیوید سوشِی از جمله بازیگرانی بوده‌اند که به جای او ایفای نقش کرده‌اند. قتل در قطار سریع‌السیر شرق قتل در میان رود نیل ماجرای اسرار آمیز در استایلز مرگ راجر آکروید پرده و ... ازکتاب های مرتبط با این شخصیت است. خب در ادامه چند ویژگی خنده دار از پوارو نوشتم.

ادامه مطلب
تاريخ : چهار شنبه 19 تير 1392 | 12:31 | نویسنده : جسیکا کلایتورن |

خب همونطور که قبلا گفتم مطالب معما و داستانی رو می نویسم.و  یک هفته وقت دارین به اون جواب بدین.پس اگه حوصلتون سر رفته یا می خواین هوشتونو بزنین تو سر بقیه ادامه ی مطلب رو بخونید!!

یعنی واقعا هیچکی نمی خواد فک کنه؟؟؟

ادامه مطلب مورد نظر رمز دارد.
لطفا رمز عبور مربوط به مطلب را وارد کرده ، دکمه تایید را کلیک کنید.
بچه ها اگه عضو شین یا به یه معما جواب درست بگین رمزو می فهمین(بهتون می گم!)


ادامه مطلب
تاريخ : سه شنبه 4 تير 1392 | 11:54 | نویسنده : جسیکا کلایتورن |
ساعت 7 شب روز پنجشنبه 23 نوامبر بود. كميسر تاك تازه محل كارش را ترك كرده بود و راهي خانه بود. او روز كاري سختي را پشت سر گذاشته و كاملا خسته بود. در آن ساعت كه تاريكي تازه به شهر سايه افكنده بود خيابان‌ها شلوغ و پرترافيك بودند. باران نم‌نم مي‌باريد و نسيم سردي شروع به وزيدن كرده بود. كميسر در اين فكر بود كه هرچه زودتر از اين ترافيك سنگين رهايي يابد و خودش را به خانه برساند. در‌همان حال تلفن همراهش به صدا درآمد و از آن سوي خط از مركز فرماندهي پليس به او اطلاع داده شد كه مرد جواني به نام پيتر در داخل خودروي تاكسي‌اش در خيابان تنسي ــ خيابان 16 شرقي به طرز دلخراشي به قتل رسيده است و به دستور رئيس‌پليس ضرورت دارد كه كميسر هرچه زودتر خودش را به آنجا رسانده و پيرامون اين جنايت تحقيق و بررسي نمايد.

كميسر كه حتي تصورش را هم نمي‌كرد كه بعد از سپري كردن آن روز سخت كاري در آخرين لحظات ماموريتي ديگر به او سپرده شود، آدرس دقيق محل جنايت را گرفت و آن‌گاه مسيرش را عوض كرد و با عجله به طرف خيابان تنسي حركت كرد.

خيابان تنسي يكي از خيابان‌هاي شمال شهر بود. يك منطقه تقريبا تجاري كه مركز دفاتر شركت‌هاي خصوصي بود.
كميسر بعد از 40 دقيقه خودش را به خيابان تنسي رساند. خيابان 16 شرقي خيابان بن‌بستي بود كه از خيابان تنسي منشعب مي‌شد. يك خيابان پهن و بن‌بست كه به بزرگراه منتهي مي‌شد. اين خيابان تقريبا در گودي قرار داشت و ضلع شمالي آن كه البته سطح آن چند متري بالاتر بود، خيابان پارك ريو قرار داشت. اين خيابان به بزرگراه راه داشت و پمپ‌بنزين بزرگي در آن مستقر بود و اغلب اوقات شلوغ بود.

در مقابل ساختمان 23 كه يك ساختمان 3 طبقه و تقريبا قديمي بود و با نماي سنگ سفيد تزئين شده بود، خودروي پليس، آمبولانس، يك تاكسي زردرنگ، چند خودروي پارك شده و چند نفر ايستاده بودند.

كميسر وقتي از خودرواش پياده شد نگاهي به اطراف انداخت. اكثر ساختمان‌ها 3 يا 4 طبقه بودند و به لحاظ اين‌كه اين خيابان در گودي قرار داشت ديوار بزرگي در ضلع شمالي آن ديده مي‌شد.
ادامه ی داستان ؟خب ادامه ی مطلب را بخوانید.

البته جوابشو تو قسمت نظرات بنویسید.

ادامه مطلب مورد نظر رمز دارد.
لطفا رمز عبور مربوط به مطلب را وارد کرده ، دکمه تایید را کلیک کنید.
یا عضو شین یا یه معما حل کنید و جواب درست بدین تا رمزو بفهمین


ادامه مطلب
تاريخ : شنبه 2 تير 1392 | 7:17 | نویسنده : جسیکا کلایتورن |

دوستان عزیز تا 2 هفته وقت دارین جواب بدین.(تو قسمت نظرات)

کسایی که جواب درست بدن امتیاز می گیرن در اخر برای کسایی که بیشترین امتیازو بگیرن یه چیز باحال دارم

در یکی از روزهای تابستان به جنگل‌های شمال رفته بودم که با صحنه مشکوکی روبرو شدم. اتومبیل بنزی که مدل قدیمی و رنگ آبی داشت در حالی که در سمت راننده باز بود کنار جاده رها شده بود. با بررسی محل متوجه سوله‌ای در جنگل شدم که کاملا بسته و فقط یک در ورودی داشت. در آن نیز از داخل قفل شده بود! بعد از باز کردن در و وارد شدن به سوله با صحنه دلخراشی روبرو شدم! مردی با قد حدود صد و هشتاد سانتی‌متر از سقف سوله آویزان بود در حالی که چند روز از زمان مرگش گذشته بود اما آنچه تعجب مرا برانگیخت این بود که هیچ شی و وسیله ای در سوله وجود نداشت!! آیا این مرد خودکشی کرده یا کشته شده بود؟ اگر کشته شده بود پس چگونه در از داخل قفل شده بود و اگر خودکشی کرده بود چگونه شی و وسیله ای که مرد زیرپایش گذاشته باشد در سوله وجود نداشت و ارتفاع سوله سه متر بود!؟



تاريخ : شنبه 1 تير 1392 | 14:15 | نویسنده : جسیکا کلایتورن |
.: Weblog Themes By VatanSkin :.