دقت کردین این روزای اخر شهریور چه روزای گندین؟؟؟ به روایتی حوصله سربرترین روزا....

بیکاری و بیحوصلگی به اضافه یه کم نگرانی از اول مهر می دهد معجون شهرویرماه!!

الان باید برم کلاس ویولن عین ... استرس دارم.......... شما دعا کنین!!



تاريخ : سه شنبه 12 شهريور 1398 | 14:40 | نویسنده : جسیکا کلایتورن |

چه افت خوشگلی کرده...........................................

 

امار وبلاگم!!!! متعجب

 

 



تاريخ : یک شنبه 27 مرداد 1398 | 11:19 | نویسنده : جسیکا کلایتورن |

این کجا اون مت اسمیت بی ریخت کجا!....



تاريخ : چهار شنبه 23 مرداد 1398 | 14:34 | نویسنده : جسیکا کلایتورن |


تورنومنت انتخاب مرد سال 2013 به یک چهارم نهایی رسید. در دور دوم اندرو اسکات با وجود کم کردن اختلافش با مت اسمیث نتوانست او را شکست دهد و حذف شد. بندیکت کامبربچ و مارتین فریمن هر دو به راحتی رقبای خود را  پشت سر گذاشتند و در هشت نفر نهایی حضور دارند.

بندیکت کامبربچ برای رسیدن به نیمه نهایی باید با سر ایان مک کالن رقابت کند و احتمالا مانند راند قبلی کار ساده ای برایش خواهد بود!

ولی مارتین فریمن باید مت اسمیث را که در راند قبلی باعث حذف اندرو اسکات شد پشت سر بگذارد

 

من که به شدت می خوام مت اسمیت فریمنو له و داغون کنه نه برای اینکه ازش خوشم بیاد نه خیر چون اندرو اسکات شکست داده و اندرو اسکات نباید از مارتین فریمن کوتوله کم بیار!!!



تاريخ : چهار شنبه 23 مرداد 1398 | 14:13 | نویسنده : جسیکا کلایتورن |

چن روز پیش روز شروع رایش سوم و اولین روز به رهبری رسیدن هیتلر کبیر بود !!

به افتخار این روز ...



تاريخ : یک شنبه 20 مرداد 1398 | 14:53 | نویسنده : جسیکا کلایتورن |

6 هزار سال بود که

....

....

....

....

....

....

...

....

....

....

....

...

....

....

...

...

...

...

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

...

وبلاگمو اپ نکرده بودم!!!!

 

 

 

 

 

 



تاريخ : یک شنبه 20 مرداد 1398 | 14:15 | نویسنده : جسیکا کلایتورن |

 تورنومنت انتخاب مرد سال از دید هواداران، امسال در راند اول 32 مرد بریتانیایی دو به دو با هم رقابت می کنند و یکی از هر دو نفر به دور بعدی راه پیدا می کند.
امسال سومین سال برگذاری این تورنومنت است.


بندیکت کامبربچ در رقابت با ریچارد آرمیتاژ صعودش تقریبا قطعی است.

مارتین فریمن در برتری خود نسبت به جیمز کوردن شکی باقی نگذاشته است

ولی وای وای واااااااااااااااااااااااااای

اندرو اسکات با اختلاف ناچیزی از رقیبش جان بارومن عقب افتاده است. اخه چرا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟



تاريخ : چهار شنبه 9 مرداد 1398 | 14:41 | نویسنده : جسیکا کلایتورن |


لحظه ی شروع فیلمبرداری اپیزود سوم فصل سوم Sherlock هر لحظه داره نزدیک میشه ... و به تبع ازاین واقعه ، این اواخر اخبار و جو شرلوکی داره بیشتر میشه

نقش اندرو اسکات چیست؟

البته جواب ها زیاد رضایت بخش نیست!!

اسکات:اگه حرفی بزنم منو می کشن!!


اندرو اسکات ، طی مصاحبه ای که داشته ، در پاسخ به سوالاتی در باره ی فصل سوم Sherlock

گفته : "اگر من بگم چه اتفاقی می افته ، اون ها منو می کشن ! اصلا نمی تونستم حدس بزنم

آخرین اپیزود  چطور می تونه تموم بشه ... حتی من رو هم شگفت زده کرد . در فصل سوم

فیلمبرداری فوق العاده ای شده ولی همگی ما از گفتن این که چه چیزی در فیلمنامه هست به

خانواده ها و دوستانمون منع شدیم . ما اجازه نداریم با کسی در این باره حرف بزنیم .

دکتر هو؟؟؟؟

 


اندرو اسکات ، بازیگر نقش جیم موریارتی شاید یکی از گزینه های احتمالی برای نقش دکتر دوازدهم

در سریال دکتر هو باشه ... خودش گفته که اگر به من پیشنهاد بدن ، بدم نمیاد قبول کنم ! با این حال

احتمال قویتر اینه که استیون موفات (شورانر این سریال) یک بازیگر ناشناخته برای این نقش انتخاب

کنه . از این ها که بگذریم  ، آقای اسکات  می تونه گزینه ی خوبی باشه

دلش می یاد نقشی به جز موریارتی داشته باشه؟؟؟



تاريخ : چهار شنبه 2 مرداد 1398 | 16:8 | نویسنده : جسیکا کلایتورن |

اقا ما چن روز پیش به عشق جناب شرلوک رفتیم یه ویولن خریدیم ....

والا همونقد که ساز خوشگلیه!!! خیلی هم سخته!!!!

خلاصه چشتون روز بد نبینه ما از همون روز اول تاحالا جز دشواری چیزی ندیدیم!!!!!

معلم عزیزمون هم همون جلسه دوم اب یخ رو سرمون خالی کرد که هیچ کدوممون زیاد خوب نمی زنیم!!!!!

چی بگیم دیگه ... گفتم بگم اگه خواستین یه ساز بخرین همون گیتار بخرین اینطور پدرتون در نیاد!!!!!!!!!!!!!!

خندهچشمکلبخندآرامچشمک

تامطلب بعدییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی



تاريخ : جمعه 28 تير 1398 | 15:16 | نویسنده : جسیکا کلایتورن |

در ادامه متن اهنگو ترجه شده نوشتم.اهنگ خیلی باحالیه و ممکنه اولش یه کم براتون اشنا باشه چون تیتراژ یه سریالی شبیه این بوده.

ادامه مطلبو بخونین و نظر بدینآرام



ادامه مطلب
تاريخ : پنج شنبه 27 تير 1398 | 13:20 | نویسنده : جسیکا کلایتورن |

نمی دونم شما جاستین تیمبرلیکو می شناسید یا نه.به هر حال من یکی از طرفدارای ایشون هستم.و می خوام الان متن اهنگ میرورز که جدیدترین اهنگ ایشونه رو بنویسم.اگه خوشتون اومد نظر بدین!!!!

متن اهنگ کجاس؟  ادامه ی مطلب!!



ادامه مطلب
تاريخ : سه شنبه 25 تير 1398 | 15:21 | نویسنده : جسیکا کلایتورن |
در ابتدا برا بعضی دوستانی که می خوان بگن چرا این پست نظر نداره باید بگم عزیزم اینو تازه نوشتم !(ن ی ل و جان) الان بري اينترنت لغت مقدس موريارتي رو سرچ کني اول چند تا چيز کاملا متفاوت به چشم مي خوره!!!! اولي توضيحاتي درباره ي يک شخصيت نابغه:جيمز موريارتي را مي شود خريد (البته او يک پيشه ور نيست!)در بمب گذاري وترور نقش دارد(درمن سعي ندارم گذشته ي درخشا ن موريارتي را تعريف کنم مي توانيد از سايت ويکي پديا استفاده کنيد)مغزمتفکر جنابت نقشه مي ريخت و قاتلان عزيز ان ها را عمل مي کرند(موريارتي د دوس ندارد دستش را کثيف کند!) والبته حتي اگر قاتل دستگير مي شد موريارتي لو نمي رفت اخر هيچکس او را نمي شناخت.کي مي دانست موريارتي همون نابغه ي رياضي است(موريارتي کانن دويل) يا کي فکر مي کرد موريارتي دانشجوي بيمارستان ايتي باشد(سريال شرلوک) خب البته اين مطلب وب توپ خودمه!!!! ولي خب چيزاي ديگه هم هست!:موري‌آرتي (به انگليسي: Moriarty)‏ يک گروه موسيقي فرانسوي/آمريکايي است که در سال ???? تاسيس شد. آثاري موري‌آرتي آميزه‌اي از فولک ايرلندي، کانتري و بلوز را در خود دارد.[?] آ انها در تنظيم قطعه‌هاي‌شان از سازهاي مختلفي مانند کنترباس، هارمونيکا و کازو استفاده‌مي‌کنند که بعضي اوقات با صداهاي افکت در زمينه همراه مي‌شود. خاستگاه اعضاي گروه کشورهاي مختلفي مانند فرانسه، آمريکا، سوئيس و ويتنام است.[?] آن‌ها نام «موري‌آرتي» را از شخصيت اصلي رمان در جاده نوشته? جک کرواک به عاريه گرفته‌اند.[ يعني واقعا شباهت رو کيف مي کنيد!!! البته بازم هست:موريارتي (به انگليسي: Moriarty)‏ شهري در ايالت نيومکزيکو کشور ايالات متحده آمريکا است که جمعيت آن در سرشماري سال ???? ميلادي، ????? نفر بوده‌است.(نمی دونم چقد بوده)!!! ولي اين اخري بدجوري حرصمنودر مي ياره! اگه خواستين يه سر به وبش بزنين البته قبلش ادامه مطلبو بخونید!!!!!!!!!!!!!!!!

ادامه مطلب
تاريخ : شنبه 22 تير 1398 | 19:10 | نویسنده : جسیکا کلایتورن |

ده قاتل حرفه ای دنیا کیستند؟

جواب دادن به این سوال خیلی سخته.در طول تاریخ افرادی بودند که قتل و جنایت تفریحشانبوده و از این کار لذت می بردند و به اصطلاح ذهن نا آرانشان را آرام می کردند.البته جنایت بعضی اوقات کار ان افراد بودن و از ان راه پول در می اوردند.من واژه ی قاتلان حرفه ای را در گوگل سرچ کردم و به متن جالب بر خوردم که اینجا خلاصه ای از ان را می نویسم.امیدوارم اونو بخونید ونظرتونو بگید.البته نظر من یه کم متفاوته که در ادامه می نویسم.

 

 



ادامه مطلب
تاريخ : دو شنبه 17 تير 1398 | 10:53 | نویسنده : جسیکا کلایتورن |

 

 

در این وبلاگ چندتا داستان و معما وجود داره.کسایی که درست جواب بدن بسته به نوع سوال امتیاز می گیرن.اگه امتیازتون به یه حدی برسه یه جایزه از نوع شرلوکی می گیرین.پس سوالو بخونین جواب درست حسابی بدین!

پست های (داستان پلیسی و معما یه معما دیگه داستان پلیسی را بخوانید و در قسمت نظرات جواب بدین و سوال از شما پست هایی هستن که جواب دادن به ان ها امتیاز دارد)

بعضی معماها مخصوصد و امتیازشون بیشتره.برای ورود و جواب دادن به ان ها باید عضو بشین(هرچند می دونم زیاد کار اخلاقی ای نیست!)البته اگه به یه معما جواب درست بدین هم رمزو می فهمین وبعدباید بیاید به ادامع مطلب و جواب بدین.(در اون صورت وبلاگم دیگه انقد شلوغ و قاطی پاتی!نمی شه)دوستان عزیز که تمایل به نشان دادن هوش خود دارن بشتابند(معماهای سخت تری می ذارم)

(در واقع با حل کردن معماهای بی رمز می تونید رمز معماهای سخت ترو پیدا کنید و اون ها رو حل کنید)



تاريخ : یک شنبه 2 تير 1398 | 14:12 | نویسنده : جسیکا کلایتورن |

 

 حتما این پست را با دقت تمام بخوانید!
حالا می رسم به بحث شیرین موریارتی.موریارتی کیست؟یک دیوانه؟یک نابغه؟یا یک قاتل؟از نظر من هر سه!جنایتکار مشاور.به گفته هلمز او نابغه ی ریاضی بود.در سن 25 سالگی توانست بااثبات نظریه ای کورس اموزش در یکی از دانشگاه های لندن را به دست بگیرد.اما به دلیل شایعه های مردم درمورد عدم صلاحیت وی مجبور به ترک این حرفه ی عالی شد.بعد از ان خوی انتقام گیری وجنایت کارانه ی او گل کرد و تیدیل به مرد شماره ی یک جنایت انگلیس شد.اما چرا جنایتکار مشاور؟مساله همین است
.جیمز موریارتی را می شود خرید (البته او یک پیشه ور نیست!)در بمب گذاری وترور نقش دارد(درمن سعی ندارم گذشته ی درخشا ن موریارتی را تعریف کنم می توانید از سایت ویکی پدیا استفاده کنید)مغزمتفکر جنابت نقشه می ریخت و قاتلان عزیز ان ها را عمل می کرند(موریارتی دوست ندارد دستش را کثیف کند!) والبته حتی اگر قاتل دستگیر می شد موریارتی لو نمی رفت اخر هیچکس او را نمی شناخت.کی می دانست موریارتی همون نابغه ی ریاضی است(موریارتی کانن دویل) یا کی فکر می کرد موریارتی دانشجوی بیمارستان ایتی باشد(سریال شرلوک)
اگر یک درصد هم عاقل باشید الان دیگر موریارتی برایتان یک اسطوره است!اخر خود شرلوک هلمز که کمی (یه کم بیش تر از کمی!)از او می ترسید او را بسیار تحسین می کرد و انوقت ما او را دوست نداشته باشیم در مدتی که من سریال شرلوک را می خواندم فهمیدم او چیزی برتر از یک انسان و یک ادم عادی است .فکر کتید همه ی جنایتکاران شما را بخواهند وبابت نیم ساعت فکر کرده به شما مبلغ باور نکردنی پول می دهند.در واقع فکرتان را می خواهند.این عالی نیست؟هر چند او به دنبال پول و ثروت نبود.او فقط می خواست شاهد تقلای مردم عادی باشد.کدامشان او را بیشتر می خواهد
.اخه مردم عادی دوست داشتنین.  *از سخنان گهربار موریارتی جان!*

.اما اینجا می خواهم چند بازیگر فوق العاده خوش شانس که در نقش جناب موریارتی ایفای نقش کرده اند را مقایسه کنم.



تاريخ : سه شنبه 18 خرداد 1395 | 15:53 | نویسنده : جسیکا کلایتورن |

 

موریارتی در سریال شرلوک.اول از همه اندرو اسکات.بازیگر 35 ساله ای که در سریال شرلوک ایفای نقش موریارتی را داشت.بازی فوق العاده ی او دیدنی است.البته او خواننده ی موفقی هم هست..حتما این 6 تا اپیزود برنده ی جایزی بفتا رو ببینید.موریارتی این سریال بمب می گذارد تا با شرلوک بازی کند واگر شرلوک او را شکست نداد انوقت مردم را می کشد!بعد نقشه ای طرح می کند تا سیستم امنیتی بانک مرکزی وزندان پنتون ویل وموزه ی جواهرات سلطنتی را مختل کند به دادگاه برود ولی زندانی نشود! انوقت خود را به هسته های تروریستی جنایتکاران وجاسوسان بیش تر وبیش تری بشناساند و نشان دهد که چه نابغه ایست.قدم بعدی نابودی تمام عیار شرلوک هلمز است.او را یک شیاد دروغگو جلوه می دهد.او را تا پای خودکشی می کشاند و خلاصه خیلی خیلی جالب است!
موریارتی در فیلم گای ریچی.استاد ریاضی نیکوکاری که می خواهد هر طوری شده شر شرلوک را کم کند تا با خیال راحت تری به جنایاتش برسدچند بار هم او را تهدید می کنداما فایده نداشت و شرلوک هلمز قهرمان با کمک دکتر واتسننقشه های او را بر اب می کند.بعد در صحنه ی غم انگیزی در اغوش هم از ایوان ساختمان پایین می پرند.اخر شرلوک هلمز که در این فیلم خیلی هم شوخ طبع است دست از سر موریارتی بر نمی داشت- ولی البته هیچ وقت هم او را به زندان نکشاند-موریارتی با اینکار زندگی را به پایان می رساند البته در این صحنه شعبده بازی و دروغگویی واضح مرحوم کانن دویل و نویسنده ی فیلم گل می کند و شرلوک جان سالم به در می برد!
موریارتی اصلی!
ارتور کانن دویل شخصیت او را از یک مدل واقهی الهام گرفته بود.موریارتی کهن سالی که به قول هلمز انقدر مهربان می نمود که هیچ کس فکر نمی کرد او یک قاتل حرفه ای است.با پشت خمیده و بینی عقابی. موریارتی بعد از تهدید و ترساندن وزخمی کردن شرلوک بازی را شروع می کند.شرلوک هلمز با کمک اسکاتلند یارد تمامی زیر دستان وی را دستگیر نمود.اما هیچکس به راستی محل اصلی موریارتی را نمی دانست.ممکن بودهلمز هر لحظه توسط نیروهای موریارتی کشته شود پس راهی سفر شد وبه کمک روش های امنیتی شدید که در کتاب اخرین مساله می خوانید خود را به قطار می رساند تا از شهر خارج شود و به طور جالب هنوز موریارتی او را می دید و متاسفانه در اخرین لحظه از قطار جا می ماند و انوقت تفنگ را در می اورد وخودتان بقیه اش را می دانید!سفر و تعقیب و گریز ادامه می یابد تا المان .ابشار رایشنباخ.واتسن توسط حیله ی ساده ای از شرلوک جدا می شود وموریارتی وارد صحنه می شود.و...
 

 



تاريخ : سه شنبه 14 خرداد 1395 | 15:39 | نویسنده : جسیکا کلایتورن |

 

حتما شما شرلوک هلمز را می شناسید.به احتمال زیاد کتاب هایش رانیز خوانده اید(ومی دانید ارتور کانن دویل نویسنده ی خیلی خوب بوده!) اما به نسبت کسانی که شرلوک را می شناسند کسان کمتری رقیب عزیزش پروفسور جیمز موریارتی را می شناسن یا اگر بشناسند احتمالا از او متنفرند.نمونه اش یکی از دوستان خود من! اما من به عنوان طرفدار پر و پا قرص شرلوک عزیز عاشق موریارتی هستم می دانید چرا؟

خب پس ادامه ی مطلب را بخوانید.اول می خواهم کمی از شرلوک هلمز مغز متفکر خیابان بیکربگویم!

هلمز در یورکشایر به دنیا امد ودر لندن همراه با هم خانه و هم کارش در خانه ای دو طبقه در خیابان 221 بیکر زندگی می کرد .خانم هادسون صاحب خانه ان ها در طبقه ی بالا ی خانه ان دو منزل داشت وبه گفته هلمز سالیانه مقدار کمی را به عنوان اجاره دریافت می کرد.در کتاب اتود در قرمز لاکی که اولین داستان نوشته شده ی ارتور کانن دویل مربوط به هلمز است واتسون که به دلیل برخورد گلوله ی جزیل (نوعی گلوله که در افغانستان به کار می رفت) به شانه ی چپ ویا احتمالا به پای راست از ارتش اخراج شد به لندن آمده است وبه دلیل کمبود پول برای خرید خانه وبه کمک یکی از دوستان قدیمی اش(به نام استامفورد) با هلمز اشنا می شود.این کتاب به دلیل توصیف دقیق اشنایی ان دو در خور توجه است.
ازمایشگاه تالار بزرگی بود مملو از بطری هایی که به ردیف چیده شده بودندویا اینجا وانجا پخش وپلا شده بودند.فقط یک دانشجو در ان تالار بود و او هم روی میزی در فاصله دور خم شده وغرق کارش بود.صدای قدم های ما را که شنید سر بلند کرد وبا فریاد شادمانه ای از جا جهید.لوله ای در دست داشت و به طرف ما دوید:پیدایش کردم پیدایش کردم یک معرف پیدا کردم که هموگلوبین ان را ته نشیین می کند.
اگر معدن طلا هم پیدا کرد ه بود امکان نداشت این گونه خوشحال باشد.استامفورد ما را به هم معرفی کرد:اقای شرلوک هلمز.دکتر واتسون.
هلمز با قدرتی که از او به نظرم بعید می امد دستم را گرفت و ان را فشرد: حالتان چطور است تصور می کنم در افغانستان بوده اید.
این قسمت از کتاب ازمایشگاهی را توصیف می کند که هلمز در ان کار می کرده و از این جا بود که واتسون متوجه شد که با چه انسان عجیبی هم خانه شده.وبعد از مدتی وی درد ورنج سال های جنگ را فراموش کرده و همراه با هلمز به حل مسائل جنایی می پردازد .قدرت خارق العاده هلمز در حل این مسائل با کمک قوه ی استنتاج به گونه ای بوده که اغلب واتسون وسایرین را به تعجب وا می داشته است .او با استفاده از قدرت استنتاج قادر به حل تقریبا هر نوع مسئله ای بوده وبه گفه واتسون فقط در 2 مورد شکست خورد.
زندگی با هلمز کار دشواری نبود.ادم بی سرو صدایی بود و عادت های عادی ومتعارفی داشت.به ندرت اتفاق می افتاد که بعد از ساعت ده شب بیدار باشد و صبح ها بلا استثنا قبل از بیدار شدن من صبحانه اش را تمام کرده بود.گاهی در ازمایشگاه شیمی وگاهی هم در تالار تشریح مشغول به کار بود وگاهگداری به پیاده روی های طولانی می رفت واز پایین ترین نقاط شهر سر در می اورد .اما گاهی هم دچار حالت انفعال می شد ویکسره چندین روز روی کاناپه اتاق نشیمن دراز می کشید واز صبح تا شب به زحمت چند کلمه ای از دهانش بیرون می امد. دانش گسترده ای در خواص مواد وغیره داشت اما بی اطلاعی اش هم همان قدر گسترده بود.وقتی جمله ای از کارلایل برایش نقل کردم در نهایت ساده دلی پرسید او کیست ولی تعجبم زمانی به اوج رسید که فهمیدم از نظریه ی کوپرنیک و ترکیب منظومه ی شمسی بی اطلاع است! و او گفت : انگار خیلی تعجب کرده ای وحالا نهایت سعیم را می کنم که فراموشش کنم. و بعد ها نقل کرد که: مغز انسان مهانند انباری کوچکی است وادم باید چیز هایی در ان بریزد که ان ها را لازم دارد.
اتود در قرمز لاکی نشانه ی چهار دره وحشت درنده باسکرویل 4 رمان بلند وی هستندلازم به  ذکر است کتاب درنده باسکرویل بهترین رمان جنایی جهان شناخته شده است. رمانی که در ان هم جنایت وهم خرافات خفته است از سر ارتور کانن دویل نویسنده ی کتاب های شرلوک هلمز 4 رمان بلند و60 داستان کوتاه مربوط به شرلوک هلمز.باقی مانده است


تاريخ : سه شنبه 14 خرداد 1395 | 15:30 | نویسنده : جسیکا کلایتورن |
خب همش از شرلوک و موریارتی نوشتیم چطوره یکم از پوارو بگیم؟ البته ایشون اصلا قابل مقایسه با شرلوک نیستند!ولی به هر حال اگاتا کریستی نویسنده ی این کاراگاه از معروف ترین نویسندگان زن است. نمی دانم شما رمان هایش را خوندین یا نه اما از نظر من بسیار طولانی و خسته کننده هستند! در نگاه دیگر حتی خود کریستی هم تایید کرده کتاب هایش تقلیدی از داستان های شرلوک است و انوقت می توان مشاهده کرد در کتاب هایش از شرلوک و واتسن به وفور سخن گفته و حتی به تمسخر گرفته این از نظر من غیر قابل قبول است و کاش ان زمان مرحوم کانن دویل زنده بود یه کم ایشونو سرزنش می کرد! همین طور که گفتم کتاب هایشان به جز چند مورد (مثل ده بچه زنگی) ارزش وقت گذاشتن ندارد!اما فیلم ها واقتباس های ساخته شده عالی هستند یعنی به شدت سرگرم کننده و جذاب ! نمی دانم انگار با مغز ادم بازی می کنند.خب هرچند هنوز به پای اقتباس های شرلوک نمی رسند! ولی انگار شاهکار در کتاب صورت گرفته! بازیگرانی چون آلبر فینی، پیتر یوستینف و دیوید سوشِی از جمله بازیگرانی بوده‌اند که به جای او ایفای نقش کرده‌اند. قتل در قطار سریع‌السیر شرق قتل در میان رود نیل ماجرای اسرار آمیز در استایلز مرگ راجر آکروید پرده و ... ازکتاب های مرتبط با این شخصیت است. خب در ادامه چند ویژگی خنده دار از پوارو نوشتم.

ادامه مطلب
تاريخ : چهار شنبه 19 تير 1392 | 12:31 | نویسنده : جسیکا کلایتورن |

خب همونطور که قبلا گفتم مطالب معما و داستانی رو می نویسم.و  یک هفته وقت دارین به اون جواب بدین.پس اگه حوصلتون سر رفته یا می خواین هوشتونو بزنین تو سر بقیه ادامه ی مطلب رو بخونید!!

یعنی واقعا هیچکی نمی خواد فک کنه؟؟؟

ادامه مطلب مورد نظر رمز دارد.
لطفا رمز عبور مربوط به مطلب را وارد کرده ، دکمه تایید را کلیک کنید.
بچه ها اگه عضو شین یا به یه معما جواب درست بگین رمزو می فهمین(بهتون می گم!)


ادامه مطلب
تاريخ : سه شنبه 4 تير 1392 | 11:54 | نویسنده : جسیکا کلایتورن |
ساعت 7 شب روز پنجشنبه 23 نوامبر بود. كميسر تاك تازه محل كارش را ترك كرده بود و راهي خانه بود. او روز كاري سختي را پشت سر گذاشته و كاملا خسته بود. در آن ساعت كه تاريكي تازه به شهر سايه افكنده بود خيابان‌ها شلوغ و پرترافيك بودند. باران نم‌نم مي‌باريد و نسيم سردي شروع به وزيدن كرده بود. كميسر در اين فكر بود كه هرچه زودتر از اين ترافيك سنگين رهايي يابد و خودش را به خانه برساند. در‌همان حال تلفن همراهش به صدا درآمد و از آن سوي خط از مركز فرماندهي پليس به او اطلاع داده شد كه مرد جواني به نام پيتر در داخل خودروي تاكسي‌اش در خيابان تنسي ــ خيابان 16 شرقي به طرز دلخراشي به قتل رسيده است و به دستور رئيس‌پليس ضرورت دارد كه كميسر هرچه زودتر خودش را به آنجا رسانده و پيرامون اين جنايت تحقيق و بررسي نمايد.

كميسر كه حتي تصورش را هم نمي‌كرد كه بعد از سپري كردن آن روز سخت كاري در آخرين لحظات ماموريتي ديگر به او سپرده شود، آدرس دقيق محل جنايت را گرفت و آن‌گاه مسيرش را عوض كرد و با عجله به طرف خيابان تنسي حركت كرد.

خيابان تنسي يكي از خيابان‌هاي شمال شهر بود. يك منطقه تقريبا تجاري كه مركز دفاتر شركت‌هاي خصوصي بود.
كميسر بعد از 40 دقيقه خودش را به خيابان تنسي رساند. خيابان 16 شرقي خيابان بن‌بستي بود كه از خيابان تنسي منشعب مي‌شد. يك خيابان پهن و بن‌بست كه به بزرگراه منتهي مي‌شد. اين خيابان تقريبا در گودي قرار داشت و ضلع شمالي آن كه البته سطح آن چند متري بالاتر بود، خيابان پارك ريو قرار داشت. اين خيابان به بزرگراه راه داشت و پمپ‌بنزين بزرگي در آن مستقر بود و اغلب اوقات شلوغ بود.

در مقابل ساختمان 23 كه يك ساختمان 3 طبقه و تقريبا قديمي بود و با نماي سنگ سفيد تزئين شده بود، خودروي پليس، آمبولانس، يك تاكسي زردرنگ، چند خودروي پارك شده و چند نفر ايستاده بودند.

كميسر وقتي از خودرواش پياده شد نگاهي به اطراف انداخت. اكثر ساختمان‌ها 3 يا 4 طبقه بودند و به لحاظ اين‌كه اين خيابان در گودي قرار داشت ديوار بزرگي در ضلع شمالي آن ديده مي‌شد.
ادامه ی داستان ؟خب ادامه ی مطلب را بخوانید.

البته جوابشو تو قسمت نظرات بنویسید.

ادامه مطلب مورد نظر رمز دارد.
لطفا رمز عبور مربوط به مطلب را وارد کرده ، دکمه تایید را کلیک کنید.
یا عضو شین یا یه معما حل کنید و جواب درست بدین تا رمزو بفهمین


ادامه مطلب
تاريخ : شنبه 2 تير 1392 | 7:17 | نویسنده : جسیکا کلایتورن |

دوستان عزیز تا 2 هفته وقت دارین جواب بدین.(تو قسمت نظرات)

کسایی که جواب درست بدن امتیاز می گیرن در اخر برای کسایی که بیشترین امتیازو بگیرن یه چیز باحال دارم

در یکی از روزهای تابستان به جنگل‌های شمال رفته بودم که با صحنه مشکوکی روبرو شدم. اتومبیل بنزی که مدل قدیمی و رنگ آبی داشت در حالی که در سمت راننده باز بود کنار جاده رها شده بود. با بررسی محل متوجه سوله‌ای در جنگل شدم که کاملا بسته و فقط یک در ورودی داشت. در آن نیز از داخل قفل شده بود! بعد از باز کردن در و وارد شدن به سوله با صحنه دلخراشی روبرو شدم! مردی با قد حدود صد و هشتاد سانتی‌متر از سقف سوله آویزان بود در حالی که چند روز از زمان مرگش گذشته بود اما آنچه تعجب مرا برانگیخت این بود که هیچ شی و وسیله ای در سوله وجود نداشت!! آیا این مرد خودکشی کرده یا کشته شده بود؟ اگر کشته شده بود پس چگونه در از داخل قفل شده بود و اگر خودکشی کرده بود چگونه شی و وسیله ای که مرد زیرپایش گذاشته باشد در سوله وجود نداشت و ارتفاع سوله سه متر بود!؟



تاريخ : شنبه 1 تير 1392 | 14:15 | نویسنده : جسیکا کلایتورن |


بنا به خواست یکی از دوستان می خواهم چگونگی دوباره زنده شدن شرلوک را توضیح بدهم.البته منظور ایشان فیلم بازی سایه ها به کارگردانی گای ریچی بود که در اخرین لحظه ی فیلم شرلوک را دوباره می بینیم.در واقع در ان لحظه ی تلخ موریارتی عزیز در اغوش شرلوک پایین می پرند اما شرلوک به هر دلیلی شده (محتمل ترین این است که شرلوک یکی از نرده های ایوانی را می گیرد ونمی میرد)زنده می ماند وتا چند وقت برای نجات یافتن از دست یاران موریارتی مثل موران فراری است.در داستان واقعی شرلوک تا 2 سال ناپدید می شود و به صورت یک جهانگرد بسیار مشهور می شود و بعد از ماجراهایی دوباره به فعالیتش ادامه می دهد.در یکی از پست ها در این باره توضیح دادم.امیدوارم به خوبی جواب دوست عزیز را داده باشم



تاريخ : دو شنبه 27 خرداد 1392 | 14:1 | نویسنده : جسیکا کلایتورن |

خب مي خواهم يک داستان کوتاه پليسي بنويسم.اگر ان را دوست داشتيد باز هم خواهم نوشت.فقط نظرتون درباره ي اين داستان را بنويسيد. (بنويسيدا!!!!)

سروان اميدي در حال جابجايي از منزل سابق به خانه ي جديدش بود.حدود ساعت 10 بود که برق ان منطقه(خيابان خيام)رفت.در همان حال احمدي که در اداره ي پليس کار مي کرد با او تماس گرفت وگفت قتلي در خيابان مولوي رخ داده.پس خود را به سرعت اماده کرد.مقتول مرد جواني بود که روي مبل اتاق افتاده بود.و در ناحيه ي شکم چاقو خورده بود.او در ان زمان غذا سفارش داده بود ومامور رستوران ماجرا را فهميده بود.هم چنين روي دست هايش نيز مقداري خون ريخته بود.سروان اميدي دستور داد از همسايگان مرد جوان بازجويي شود.همه ي ان ها از جمله يک پيرزن و يک مرد ميانسال و يک مادر خانه دار گفتند که 2ساعت قبل از مرگ مرد دوست وي در خانه بوده. فرد مظنون که سعيد نام داشت ادعا کرد که اينکار را نکرده و در زمان قتل (حدود ساعت 9:45) در خيابان خيام در حال رفت وامد بوده.پس از ساعتي گفت و گو با سروان توانست با يک جمله او را متقاعد کند که قاتل نيست وان اتفاق خود کشي بوده.به نظر شما ان جمله چيست؟
 



تاريخ : دو شنبه 27 خرداد 1392 | 13:39 | نویسنده : جسیکا کلایتورن |

 

 
موریارتی وشرلوک بعد از اخرین جملات دست در دست هم درون ابشار سقوط می کنند وپایان...
اما مردم انچنان شرلوک را دوست داشتند که از دویل می خواهند ادامه دهد.و دویل با یک روش دوباره مخلوقش را سر کار می اورد.می دانید چه روشی؟برایم بنویسید.


تاريخ : سه شنبه 14 خرداد 1387 | 15:45 | نویسنده : جسیکا کلایتورن |

مارتین جان کریستوفر فریمن

متولد 8 سپتامبر 1971

الدرشات، همپشیر، انگلیس

تحصیلات: دانشگاه مرکزی سخن و نمایش

سال های فعالیت: 1997 تا کنون

قد : 1.69 متر

شریک زندگی: آماندا ابینگتون

خب همش از شرلوک و موریارتی گفتیم یه کم از واتسون هم بگیم. البته واتسون در سریال شرلوک...



تاريخ : پنج شنبه 31 فروردين 1387 | 15:5 | نویسنده : جسیکا کلایتورن |
صفحه قبل 1 2 صفحه بعد
.: Weblog Themes By VatanSkin :.